بلند اختري نام او بختيار
شاعر : سعدي
قوي دستگه بود و سرمايهدار | | بلند اختري نام او بختيار | زرش همچو گندم به پيمانه بود | | به کوي گدايان درش خانه بود | دلش بيش سوزد به داغ نياز | | چو درويش بيند توانگر بناز | شبانگه چو رفتش تهيدست، پيش | | زني جنگ پيوست با شوي خويش | چو زنبور سرخت جز اين نيش نيست | | که کس چون تو بدبخت، درويش نيست | که آخر نيم قحبهي رايگان | | بياموز مردي ز همسايگان | چرا همچو ايشان نه اي نيکبخت؟ | | کسان را زر و سيم و ملک است و رخت | چو طبل از تهيگاه خالي خروش | | برآورد صافي دل صوف پوش | به سرپنجه دست قضا بر مپيچ | | که من دست قدرت ندارم به هيچ | که من خويشتن را کنم بختيار | | نکردند در دست من اختيار | |
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}